* یک چند به کودکی به استاد شدیم* * یک چند ز استادی خود شاد شدیم* * پایان سخن شنو که ما را چه رسید* * از خاک برآمدیم و بر خاک شدیم * مسافر







نويسندگان



آثار يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





مرد بی جان

مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی
روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار
یک جایی شبیه دل خودش ،
کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ،
کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ،
دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ،
خیابان ساکت بود ،
فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی آتش زد
در پس کورسوی نور شعله های نیمه جان ، خنده ها را میدید و صورت ها را
صورتها مات بود و خنده ها پررنگ ،
هوا سرد بود ، دستهایش سرد تر ،
مچاله تر شد ، باید زودتر خوابش میبرد
صدای گام هایی آمد و .. رفت ،
مرد با خودش فکر کرد ، خوب است که کسی از حال دلش خبر ندارد ،
خنده ای تلخ ماسید روی لبهایش ،
اگر کسی می فهمید او هم دلی دارد خیلی بد میشد ، شاید مسخره اش می کردند ،
مرد غرور داشت هنوز ، و عشق هم داشت ،
معشوقه هم داشت ، فاطمه ، دختری که آن روزهای دور به مرد می خندید ،
به روزی فکر کرد که از فاطمه خداحافظی کرده بود برای آمدن به شهر ،
گفته بود : - بر میگردم با هم عروسی می کنیم فاطی ، دست پر میام ...
فاطمه باز هم خندیده بود ،
آمد شهر ، سه ماه کارگری کرد ،
برایش خبر آوردند فاطمه خواستگار زیاد دارد ، خواستگار شهری ، خواستگار پولدار......

فکرمیکنید چه اتفاقی افتاد ؟حدسش  ساده است 


[+] نوشته شده توسط رضا در 14:40 | |







زندگی زیباست

 
  

باید اندیشیدن را آموخت,نه اندیشه ها را

زندگی زیباست. آنقدر زیباست این بی بازگشت که دوست داریم زندگیش کنیم تمام و کمال .

   زندگی برایمان ارزش است . دوست داریم زندگی مان را غنی کنیم و بر کیفیتش بیفزایم و در غنی سازی زندگی عزیزمان هم سهیم باشیم . سهیم شدنمان در غنی سازی زندگی دیگران با ترک تعصب است وتلاش کردن در جهت تعلیم و تربیت خود و دیگران .  تلاش می کنیم خودمان تغییری شویم که در دنیا جستجویش می کنیم و از عزیزانمان دعوت می کنیم که در مسیر رشد ، تعالی و تغییر خود به ما بپیوندند تا در سایه وحدت به صلح جهانی برسیم .

        سفر درونی خود را در جهت تغییر با شناخت خود که همان مبدأ سفر است آغاز می کنیم و به اهداف خود می اندیشیم که غایت است و مقصد سفر . به چگونگی سفر می اندیشیم و تهیه ابزارش . راه را آموزش می دانیم و شرطش را صبر .آرزوی مان داشتن قلبی است صاف چون دُر و زندگی کردن مبتنی بر آرزوهای مان . یعنی تطابق کردار ، گفتار و پندارمان.

 

 


[+] نوشته شده توسط رضا در 14:40 | |